دیگر وقت اعلام بیماری بین خانواده و دوستان بود و این کار را انجام دادم. سرطان یک بیماری فردی نیست. خودت، خانواده ات، دوستانت، همکارانت و جامعه درآن شریک هستند. برای مراحل درمان و شرایط جدید به کمک آنها نیاز داری. همانقدر که کمک آنها ضروری و حیاتی است، مطلع کردن آنها از این خبر هم دشوار است. یکی از دوستان چند پزشک جراح دیگر را به من معرفی کرد. همچنین دوستی را معرفی کرد که این مسیر را طی کرده بود و اطلاعات مفیدی در این زمینه داشت. با دو تا جراح دیگر هم مشورت کردم. پروتوکل تقریبا یکسان بود. اینطوری که قبل از جراحی در مرکز پزشکی هسته‌ای بیمارستان یک ماده تشخیصی رنگی نزدیک محل تومور تزریق می‌کردند و یک عکس رنگی می‌گرفتند. محل غده‌های لنفاوی (درگیر و غیردرگیر) با این شیوه مشخص می‌شد. حین جراحی هم از دستگاه گاماپروب استفاده می‌کردند تا غده های لنفاوی شناسایی شوند. این جراحی partial mastectomy بود. یعنی تخلیه پستان انجام نمی‌شد و بخشی از بافت که تومور در آن قرار داشت برداشته می‌شد. همچنین، تعدادی از غده‌های لنفاوی هم به تناسب شدت بیماری برداشته می‌شدند و همه آنها راهی آزمایشگاه پاتولوژی می‌شدند. لازم بود که بیمارستان دستگاه گاما پروب و امکان فروزن سکشن را داشته باشد. در نهایت تصمیم گرفتم پزشکم را تغییر ندهم و در بیمارستان بهمن جراحی شوم. شوک بیماری و حواشی آن به اندازه کافی آدم را درگیر می‌کند. تشخیص درست‌ترین تصمیم‌ها در آن لحظات راحت نیست. این جور مواقع کمک فکری یک فرد نزدیک و مورد اعتماد می‌تواند راه حل خوبی باشد. یادم می‌آید در آن روزها که پرونده به دست بین مطب‌ها و مراکز درمانی و تشخیصی تردد می‌کردم، به زنی فکر می‌کردم که کنار خیابان دستفروشی می‌کرد. زنی نسبتا فربه که همیشه چادر مشکی می‌پوشید و روی زمین می‌نشست. از خودم می‌پرسیدم اگر این سلول‌ها در بدن او وجود داشته باشند، چه وقت و چگونه متوجه می‌شود؟ فکر کردن به آن زن باعث می‌شد وسواس به خرج دادن در مورد یافتن بهترین جراح در نظرم بیهوده بیاید. همین که متوجه تومور شده بودم جای شکر بسیار داشت. 

از یک طرف سلول‌های سرطانی استعداد رشد بالایی داشتند و از طرف دیگر تعطیلات عید فطر و خرداد در پیش بود. بعد از چند ماه وضعیت قرنطینه، حالا محدودیت‌ها کمتر شده بود و مردم کم و بیش به زندگی عادی برگشته بودند. اما ویروس کرونا همچنان یکه تازی می‌کرد.

خانم دکتر برای شنبه 10 خرداد 1399 وقت اتاق عمل گرفت. دکتر پیام داد که ساعت 7 صبح ناشتا بیمارستان باشم، مدارک را همراه داشته باشم و از ساعت 12 شب حتی آب هم نخورده باشم. طلا و اشیاء فلزی همراه نداشته باشم. قبل از عمل باید یکسری آزمایش می‌دادم، از ریه عکس می‌گرفتم و از متخصص قلب تایید می‌گرفتم. من پرولاپس دریچه میترال دارم و از نظر پزشکان قلب، در شرف فشار خون بالا هم هستم. 

روز پنج شنبه برای انجام کارهای مقدماتی به بیمارستان رفتم.