سال ۱۳۹۲ بود؛ دانشجوی دکتری بودم و سرخوش از زندگی. در سالن اجتماعات بیمارستان آتیه، جلسات تفسیر اشعار حافظ برگزار میشد. من هم گاهی شرکت میکردم. یک بار پیامکی دریافت کردم که در همان محل و همان زمان، جلسهی بحث آزاد به زبان انگلیسی برگزار میشود. طبق معمول، با خرسندی از میدان شهریاری رفتم یادگار و سرازیر شدم به سمت آتیه. جلسهی آن روز اینطور شروع شد که اگر اهل بحث و گفتگو هستیم و علاقمند به زبان انگلیسی، جای مناسبی آمدهایم. آن زمان هر دو برایم جالب بود. برگزارکننده دکتر محمود صدیق بود و در پایان جلسه از ما دعوت کرد در صورت تمایل در جلسات مشابهی که در موزهی صلح برگزار میشود هم شرکت کنیم. دکتر صدیق این جلسات را رایگان برگزار میکرد و بعد از یکی از همین جلسات از ایدهی «نیکیهای کوچک» برایمان صحبت کرد.
این ایده از فعالیت مشابهی به نام «Random Acts of Kindness» الهام گرفته بود. «نیکیهای کوچک» میخواست فرهنگ صلح و مهربانی را ترویج و گسترش دهد. هستهی فکری آن بر اساس عشقِ بدون قید و شرط بود؛ فرهنگی که در تار و پود مردم این سرزمین تنیده شده و بیش از پیش نیاز داشت که در زندگی دنیای مدرن، مصداقهایش را بیابد. بعضی از مثالهای «نیکیهای کوچک» در ابتدا برایم ناملموس بود. مثل شستن اتومبیل افراد غریبه. این نوع مثالها همیشه برای افرادی که جدید وارد گروه میشدند، چالشهایی ایجاد میکرد. یکی دیگر از این چالشها قضیهی «شش لیوان» بود. کوشا گفت که هر بار در پایان روز کاری، لیوانهای همهی همکارانش را میشوید. آیا این کار از مصادیق «نیکیهای کوچک» بود؟ آنها معتقد بودند که هست. دکتر از کشیشی میگفت که وقتی به او اطلاع دادند افرادی که از او کمک میگرفتند، نیازمند واقعی نبودند، پاسخ داد: «من اینجا هستم تا از من سوءاستفاده شود!»
جلسات زیادی تشکیل شد تا در مورد چگونگی و شکل اجرایی «نیکیهای کوچک» تصمیمگیری شود. قرار بود ضمن یادآوری این فرهنگ در جریان زندگی روزمره، مثالها و نمونههایی هم به صورت گروهی انجام شود و گزارشهایی همراه عکس در سایت نیکیها قرار داده شود. اولین برنامهی گروهی دیدار از جانبازان بیمارستان ساسان بود. متن ایمیل دکتر صدیق از قرار زیر بود:
«با سلام و احترام،
بعد از حدوداً یکسال که از طرح ایدهی "نیکیهای کوچک" گذشت، خوشبختانه این ایده به بار نشست و امکانات لازم برای فعالیت آن فراهم گشت.
با کمال خرسندی به اطلاع میرساند اولین فعالیت گروهی این نهال نوپا، عیادت از جانبازان و مجروحان شیمیایی عزیز بستری در بیمارستان ساسان میباشد. فعالیت رسمی "نیکیهای کوچک" را با عیادت از نیکان بزرگی که با شهامت و از خودگذشتگی مثالزدنی امکان رفاه و آسایش امروز ما را فراهم کردند، شروع میکنیم و امیدواریم که این حرکت منشأ خیری برای جامعه و شهروندان آن باشد.
عیادت روز پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۳۰ خواهد بود. ضمن تشکر از اعلام آمادگی شما برای همکاری با "نیکیهای کوچک"، در صورت تمایل به شرکت در این برنامه لطفاً از طریق همین ایمیل اعلام فرمایید.
با تشکر
هماهنگکننده گروه نیکیهای کوچک»
برای این اولین برنامه کمی اضطراب داشتم. مریم کنارم بود، اما بیشتر حواسم به اجرای برنامه بود. کمکم داوطلبها جمع شدند. آقای تقیپور، مدیر محترم موزه صلح که از جانبازان هفتاد درصد هستند هم ما را همراهی کردند. در این برنامه از حمایت کامل خانوادهی موزه صلح برخوردار بودیم. عیادت از ساعت ۱۴:۴۰ با جمع شدن افراد گروه آغاز و تا ساعت ۱۵:۴۵ به طول انجامید. داوطلبان با بیان ارادت و قدردانی، به درددلهای جانبازان گوش سپردند. تلاش کردیم با اهدای گلهای رز کاغذی، آبمیوه و کاغذهای یادداشت حاوی پیامهای محبتآمیز، احساس همدلی خودمان را به مجروحین منتقل کنیم. برنامه به خوبی اجرا شد.
علیرغم دردی که از دیدن درد و مظلومیت و مردانگی و آزادگی آنها احساس میکردیم، شعفی شیرین بر جانمان نشست. به وادی عشق پا گذاشته بودیم و حالا اعتماد به نفس بیشتری هم یافته بودیم. بازخوردهای خوب برنامهی اول، مشوق ما برای ادامه دادن بود.
ادامه دارد ...
دیدگاه خود را بنویسید